به گزارش سرمدنیوز :به نقل ازفرارو، «پرواضح است که شکافی بین درک عمومی از نقش سیاستخارجی آمریکا و درک نخبگان وجود دارد.» این را هنری کیسینجر در توصیف تفاوت نگرشها درباره سیاست خارجی آمریکا میگوید. نخبگان، اما چه کسانی هستند؟ چه نقشی در «ساختن» سیاست خارجی دارند؟ اساسا سیاست خارجی آمریکا چگونه تعیین میشود؟
فهم فرآیند تصمیمگیری در سیاستخارجی آمریکا بدون در نظر گرفتن نهادهای و گروههای ذینفع و تأثیرگذار که احیانا جایگاهی غیررسمی، اما کلیدی در معادلات سیاست خارجی این کشور دارند، فهمی ناقص خواهد بود. این یادداشت، درصدد آن است تا ضمن اشاره به تغییر نگرش رئیسجمهور آمریکا در حوزه سیاست خارجی، به نهادها و گروههای سیاسی موثر در تشدید موضع ترامپ در قبال ایران را بررسی کند.
از تاجری ضدجنگ تا سیاستمداری جنگطلب
از زمانی که دونالد ترامپ، تاجر معروف آمریکایی، به ریاست جمهوری رسید، سیاست خارجی آمریکا تغییرات سریعی را تجربه کرد. این تغییرات چنان سریع اتفاق افتاد که باعث شگفتی برخی ناظران شد.
ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی به شدت از «جنگافروزی و مداخلهجویی در خارج» انتقاد میکرد. او حتی مدتی پس از پیروزی در انتخابات ۲۰۱۶، از ضرورت پایان دادن به سیاست «مداخله و آشوب» سخن میگفت. به این اظهارات ترامپ در هفتم دسامبر ۲۰۱۶ - تقریبا یک ماه پس از پیروزی در انتخابات- دقت کنید: «ما مسابقه براندازی رژیمهای خارجی که هیچچیزی درباره آنها نمیدانیم و نباید با آنها درگیری بشویم را متوقف خواهیم کرد.» ترامپ این اظهارات را در هنگام تشریح سیاست خارجی» غیرمداخلهجویانهاش» بیان کرد.
یکی از مسائل مهمی که ترامپ بر آن تاکید میکرد، توقف هزینههای مداخله خارجی و تخصیص پول به نوسازی زیرساختهای کهنه داخلی مانند جادهها، پلها و فرودگاهها بود.
اما دیری نپایید که ترامپ هم در مسیری گام نهاد که پیشینیان او در آن گام نهاده بودند. او هم به تهدید و مداخله در خارج روی آورد. سیاست خارجی او به گونهای تغییر کرد که برخی رسانهها به او لقب «مداخلهگر نئوکان» دادند. وبگاه آمریکایی کوارتز، طی یادداشتی به قلم جیمز دبلیو کاردن، در چهار ماه می ۲۰۱۷، ضمن اشاره به تغییرات سریع دیدگاه رئیسجمهور جدید آمریکا درباره سیاست خارجی، نوشت که ظرف سه ماه، ترامپ از موضع انتقادیاش نسبت به سیاست خارجی عدول کرده و به سیاست «مداخله نظامی بیپایان در خارج» روی آورده است.
هیئت حاکمه
این تغییر سریع چرا اتفاق افتاد؟ اساسا چرا رویکرد ترامپ نسبت به مسائل خارجی به سرعت تغییر کرد؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها ضرورت دارد تا چگونگی فرآیند تعیین سیاستخارجی آمریکا و نهادها و گروههای موثر در این فرآیند شناسایی شوند.
زمانی که ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی برای ورود به کاخ سفید مبارزه میکرد، یک کلمه مکررا در رسانهها تکرار میشد: هیئت حاکمه یا «استبلیشمنت» (Establishment).
ترامپ برای ورود به کاخ سفید، با این نهاد پنهان درافتاد. اساسا او این نهاد را مسئول اتلاف منابع مالی آمریکا در جنگهای خارج میدانست. نهادی که مداخله در کشورهای خارجی را بر ساخت پل، فردوگاه و جاده در داخل کشور ترجیح میداد. اما او هم در نهایت با این هیئت - حداقل در مسائل ایران - همراه شد.
در تبلیغات انتخاباتی ۲۰۱۶، برچسب جانبداری از هیئت حاکمه میتوانست هر نامزدی را منفور عام و خاص کند. شهرت این نهاد نامرئی در نزد افکار عمومی چنان سلبی بود که نامزدهای انتخابات، یکدیگر را به هواداری از آن متهم میکردند. هنگامی که در مناظرات ریاستجمهوری، برنی سندرز، کاندیدای وقت ریاستجمهوری، رقیب خود، هیلاری کلینتون را به جانبداری از هیئت حاکمه متهم ساخت، کلینتون بسرعت این اتهام را تکذیب کرد.
مارتی کوهن، نویسنده کتاب «حزب تصمیم میگیرد»، معتقد است که هیئت حاکمه، عبارت است از گروهی از افراد که به طور پیوسته، درگیر سیاستهای حزبی هستند، این افراد ممکن است مسئولان انتخابی یا رهبران گروههای ذینفع و یا حتی شخصیتهای رادیویی باشند.
شخصیتهایی که در هیئت حاکمه قرار دارند، منافع گوناگون را نمایندگی میکنند، آنان برای پیشبرد منافعشان، از طریق ابزارهای گوناگون، در پی تاثیرگذاری بر کاخ سفید هستند. این ابزارها؛ در کنار نهادهای رسمی آمریکا مانند کنگره و سازمان سیا در جهتدهی سیاست خارجی آمریکا نقش ایفا میکنند.
نهادهای تاثیرگذار
با توجه به فرآیند سیاستگذاری داخلی و خارجی مبتنی بر رویکرد جمعی در آمریکا، گروههای و نهادهای رسمی و غیررسمی متعددی برای تاثیرگذاری بر سیاستهای کلان آمریکا با همدیگر در حال رقابت هستند. در این میان، سازوکار لابیگری در سیاست خارجی آمریکا، نقش مهمی ایفا میکند. گروهها و اصحاب منافع، میتوانند به طور رسمی از آرمانهای خود دفاع کرده و برای کسب تایید سیاستمداران تلاش کنند.
برخی گروهها و نهادها طبق قانون آمریکا، وظایف مشخصی در تعیین سیاست خارجی دارند. از این جمله میتوان به کنگره اشاره کرد که طبق قانون اساسی اختیاراتی مانند تنظیم تجارت با کشورهای خارجی، اعلام جنگ و... را در دست دارد.
با این حال، برخی گروههای ذینفع اگر چه به لحاظ قانونی در تعیین سیاست خارجی این کشور نقشی برای آنها تعریف نشده، اما همواره در شکلدهی گرایشهای سیاست خارجی نقش مهمی ایفا کردهاند. این نهادها شامل گروهای حمایتی، اندیشکدهها، گروههای لابیگری، رسانهها و دیگر محافل میشود که هر کدام برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا تلاش میکند. در بخش اول این یادداشت، مختصرا آن دسته از گروههای موثر در سیاست خارجی آمریکا معرفی میشوند که کمتر شناخته شدهاند. در بخش دوم، نقش این گروهها و نهادها در تاثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ بررسی میشود.
اندیشکدهها
بر اساس گزارش دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۴، در کل جهان ۶۸۰۰ اندیشکده وجود دارد. آمریکا با داشتن ۱۸۲۸ اندیشکده - ۲۹ درصد کل اندیشکدههای جهان - در مرتبه نخست قرار دارد. اغلب این اندیشکده در واشینگتن دیسی قرار دارند. امروزه این موسسات علاوه بر انجام پژوهش، به عنوان گروههای حمایتی نیز شناخته میشوند.