تعداد بازدید: ۲۲۲۴
تعداد نظرات: ۳ نظر
پرداخت بانکی بهای سوخت در جایگاه‌های سوخت از کارهای طاقت فرسا و موفقیت‌های بزرگ بزرگ بانک ملت و علی دیواندری است. فرهنگ سازی عظیمی که این طرح انجام داد، در تاریخ شبکه بانکی ایران فراموش شدنی نیست. هم اکنون نیز تعداد کیف پول کارت سوخت، بزرگترین تعداد در ایران به شمار میرود
کد خبر: ۱۰۶۷۰۷
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۸

هشت سال با علی دیواندری، به روایت مرتضی مقدسیان، قسمت چهارم

در سه قسمت گذشته شرایط زمانی و محیطی استقرار علی دیواندری، عمره مفرده و خرید نقدی گندم را بیان کردم.

در این مقاله که قسمت چهارم باشد، پرداخت بانکی بهای سوخت را به اختصار شرح می‌دهم.

این کار به سه روش در طی چند سال انجام شد که به ترتیب و توالی زیر است:

۱- پرداخت آنلاین با روش اتصال کارت سوخت به یک کارت مغناطیسی بانکی. در این روش از همان پوز نصب شده روی تلمبه که کارت سوخت را مدیریت می‌نماید، استفاده میشود.
اولین روشی که انجام شد، همین بود. مشتری یا دارنده کارت سوخت، در ابتدا باید به شعبه مراجعه میکرد و از باجه یا کارمند بانک، تقاضای اتصال یک کارت بانکی خود را میکرد. باجه‌دار با یک دستگاه پوز، کارت سوخت را درون کارت خوان هوشمند قرار میداد و با کشیدن کارت مغناطیسی، شماره کارت بانکی را درون کارت سوخت ثبت میکرد.
بعد از اتمام سوخت گیری، اگر مشتری، پرداخت توسط کارت بانکی را انتخاب میکرد، این شماره کارت، خوانده شده و برای پرداخت آنلاین در شبکه‌ی پرداخت استفاده می‌شد.
متاسفانه این طرح که شاید بهترین طرح ممکن است و پرداخت روی تلمبه را شکل میدهد و تقریبا مانند کشورهای دیگر است، در دست اندازهای بانک‌ّها و بانک مرکزی افتاد و متاسفانه مدیران وقت بانک مرکزی با بی تدبیری و بی تفاوتی از روی آن گذشتند و یک کار ملی را فدا کردند.

۲- پرداخت آفلاین با روش فعال سازی کیف پول الکترونیک درون کارت سوخت. در این روش، از حافظه مختص بانک ملت که روی کارت سوخت وجود دارد استفاده شده و کیف پول بانک ملت درون آن ایجاد میشود. در حقیقت اولین کیف پول ایران توسط بانک ملت و برای حدود ۱۷ میلیون مشتری ایجاد گردید.

۳- پرداخت آنلاین با هر کارت مغناطیسی بانکی توسط یک دستگاه پوز مستقل که اطلاعات پرداخت را از تلمبه یا پوزِ منصوب روی آن میگیرد. نماد این روش، یک دستگاه قرمز رنگ مستقل است که اکنون به صورت خود ایستا روی سکوهای جایگاه سوخت می‌بینیم و در حقیقت یک دستگاه پوز بانکی است. ایده و طرح این دستگاه را من ارایه کردم و توسط پیمانکار بانک ساخته و برنامه نویسی شد.هشت سال با علی دیواندری، به روایت مرتضی مقدسیان، قسمت چهارم

آغاز پرداخت بانکی بهای سوخت
برمی‌گردد به دوران ریاست جمهوری خاتمی و مدیر عاملی ساسان منوچهری که سا‌ل‌ها مشکل قاچاق سوخت به شدت وجود داشت و دولت به دنبال راهی برای جلوگیری از آن بود.
در نهایت، شرکت پخش فرآورده‌های نفتی ایران تصمیم گرفت روشی مکانیزه برای کنترل و سهمیه بندی سوخت به مناقصه بگذارد.
شرکت‌ کنندگان موظف بودند که علاوه بر پیشنهادِ روش فنی، یک بانک را نیز به عنوان پیمانکار دوم و شریک تجاری معرفی نمایند که بتواند کیف پول الکترونیک را روی کارت فعال نماید. به عبارتی در این مناقصه سه شرکت وجود داشت و شرکت پخش با دو شرکت دیگر همزمان قرارداد می‌بست.
برای انتخاب محصول، روش فنی، کارت هوشمند و موارد دیگر، بانک ملت با شرکت همکار، وارد کارزار شدند و جلسات متعددی برگزار گردید. در انتها، شرکت ایرانیِ آی.تی.آی و بانک ملت برنده مناقصه گردیدند.

راه حل
عبارت بود از یک پوز صنعتی اینجنیکو که روی تلمبه نصب میشد و سیستمِ کارت هوشمند چینی که شبیه بن کارت بود و برای بعضی سازمان‌های چینی جیره بندی سوخت را انجام میداد. کارت مورد استفاده، دو فایل سیستم ساده داشت که یکی متعلق به شرکت پخش و دیگری متعلق به بانک ملت بود و هر یک باید کلیدهای رمز نگاری خود را روی آن قرار میدادند و کلید رمز اختصاصی خود را نیز روی یک سَم کارت، تولید و در محل خاص خود در پایانه‌ای که روی تلمبه نصب میشد، قرار دهند تا بتواند با رمزهای آن، کارت سوخت را بخواند و بروزآوری کند.

نحوه تاسیس و شکل گیریِ همکاری با شرکت همکار
برای خود داستان جالبی دارد و همان طور که گفتم در زمان ساسان منوچهری منعقد شد. مدیران وقت بانک ملت با شرکتی که راه حل فنی ارایه میداد به توافق اصولی رسیده بودند ولی هنوز در شک و تردید به سر میبردند که چه مقدار از کار و تعهدات را بپذیرند.
منوچهری تصمیم گیری را به سه نفر محول کرد. آقایان درخشنده عضو هیات مدیره، علی اصغر رشیدی ناظر بر فناوری و مدیر ارشد بانک و من به عنوان مدیر عامل شرکت بهسازان ملت.
آقای رشیدی مخالف زیاد خرج کردن بود و هزینه و درآمد را مد نظر داشت و معتقد بود که بانک فقط باید نقش واسطه مالی و تراکنش مالی را بازی کند و در جایگاه سوخت حضور نیابد. چیزی که در قرارداد هم دقیقا به همین صورت ذکر شده بود و مسولیت جمع آوری داده و ارسال به بانک را شرکت پخش قرار داده بود. من فرصت‌های آتی و خلق آنها را بیشتر مد نظر داشتم و آقای درخشنده به عنوان حکم بین ما ظاهر میشد و احتمال میدهم که نظر موافق داشت.
مباحثات زیادی انجام شد و در آخرین جلسه‌ی سه نفره، به شرطی که شرکت پخش تمام داده‌ها را جمع‌آوری کند و از دیتا سنتر خودش به دیتا سنتر بانک ملت تحویل نماید، بانک ملت همکاریش را ادامه دهد و وارد معرکه‌ی سهمیه بندی سوخت شود. من با این شرط موافقت کردم و رضایت رشیدی جلب شد و درخشنده هم موافقت کرد و دستور آغاز کار صادر گردید. غافل از اینکه کارهای یک وجهی در این دولت، کاری طاقت فرسا است و به کندی انجام میشود، چه رسد به کاری چند وجهی و تا این حد گسترده و فراگیر.
کارها به سختی پیش رفت و جناح‌های سیاسیِ راست و چپ با همدیگر رقابتی فرسایشی و به ضرر مردم می‌کردند. خاتمی نیز تبدیل به مدیر تدارکات شده بود و هیات دولتش به همراه چپگرایان فقط در فکر بیرون آمدن از چاه‌های حفر شده در مسیرشان بودند. با این شرایطِ زمانی و محیطی، سهمیه جایی نداشت.

احمدی نژاد
انتخاب شد. قاچاق سوخت به نهایت انجام شد. طاقت دولت مردان طاق شد. عزم مسولان بر سهمیه بندی سوخت جزم شد. دیواندری مدیر عامل بانک ملت شد. مهر احمدی نژادی به ناحق بر پیشانی دیواندری حک شد. (شورت کاتی برای وقایع)

دیواندری
مدیر عامل بانک ملت و نعمت‌زاده که از مدیران خاتمی بود برای مدیریت شرکت پخش و پروژه سهمیه بندی سوخت انتخاب شدند. این دو همزمان منصوب نشدند اما راه آنها به یکدیگر رسید.
برای همه تعجب آور بود که چرا احمدی نژاد که به خون چپ گرایان تشنه است، نعمت‌زاده را هنوز حفظ میکند. جوابش این بود که هیچ احدی غیر از او نمی‌تواند این پروژه را جمع کند. نعمت‌زاده معروف بود که فردی فنی، قاطع، تصمیم گیر و دارای تعدادی سجایای مدیریتی و اخلاقی است که در هیچ شخص دیگری در آن زمان یافت نمی‌شود. ضمن اینکه چندان هم گرایشان سیاسی نداشت و بیشتر مرد عمل بود تا حرف زدن. قرار بود که بعد از به ثمر نشستن سهمیه بندی، کارش را ترک کند و چنان شد.
اما دیواندری هنوز کارآزموده نبود و معلوم نبود که چه خواهد شد. اما در هر صورت قرارداد، منعقد شده بود و بانک ملت در مسیر سهیمه بندی قرار داشت.

نقش تعیین کننده دیواندری
از اینجا شروع شد و نقش منوچهری تمام گردید. او کم‌کم در جریان قرار گرفت و ادامه پروژه را تثبیت کرد. علاوه بر آن رابطه‌ای محکم و استراتژیک با شرکت نفت ایجاد کرد و پشتیبانی ارزی آنها را بر عهده گرفت. یکی از دلایل تحریم شخصی او توسط آمریکا کمک‌های زیادی بود که در حق کشور میکرد و مورد غضب آمریکا واقع شده بود. هر شخص دیگری غیر از منوچهری و دیواندری بود، با رخ دادن اتفاقات بعدی، هرگز ادامه‌ی کار نمی‌داد.
نعمت‌زاده همه را بسیج کرد و معروف شده بود که خطا کاران را شدیدا مورد عنایتِ لفظی قرار میدهد. این معروفیت هیچگاه در مورد ما که همیشه چند هزار متر از آنها جلوتر بودیم، نه تنها کاربرد پیدا نکرد، بلکه در اکثر مواقع و جلسات مورد محبت او نیز قرار میگرفتیم. اما نکته‌ای در آن نهفته است که بنابرآن، حاکی از بد کار کردن اطرافیان شایعه سازش دارد.
یکی از این موارد وقتی بود که برای افتتاح اولین راه حل، در جایگاه ۱۵ که شمال میدان فردوسی است حضور پیدا کرد. در آن جایگاه تمام مراحل را انجام دادیم و یک وانت‌بار را با کارت سوخت خودش مجانی سوخت گیری کردیم. آثار خوشحالی، رضایت و تشکر از چهره‌اش خوانده میشد و با الفاظ مناسب از ما قدردانی کرد و در جلسات متعددی ما قهرمان کارش بودیم و در شرکت پخش هم پیچیده بود که اگر میخواهید کاری حتما انجام شود به بانک ملت و مقدسیان واگذار کنید. نعمت‌زاده موفق عمل میکرد و تمام تیم‌ها را بکار وامیداشت تا سهمیه بندی سوخت انجام شود.

بانک ملت
به مدیریت سعید اسعد و شرکت پخش به مدیریت تولایی، برای کلید گذاری به چین اعزام شدند و همزمان کارهای لازم برای کلید گذاری در شرکت صنایع الکترونیک شیراز که نظامی بود انجام شد. از دیگر بازیگران این پروژه، نیروی انتظامی بود که اوایل کار مطامعی مد نظر داشت که با پیشرفت پروژه کم رنگ شد و تنها نظارت و کنترلش بر اطلاعات شماره‌ّهای خودرو و پلاک حفظ شد.
عذر تطویل
مرا بپذیرید. این مقاله به علت طولانی بودن موضوعش طبیعی است که طولانی شود. سعی دارم که بسیار خلاصه انجام شود وگرنه چندین برابر این مختصر میشد. اما برای ناقص نبودن مطلب، مجبورم مقدمات لازم برای درک شرایط زمانی و مکانی و ... را باز کنم تا مطلب ناقص از کار در نیاید. اما همین مختصر نیز مقداری طولانی میشود که عذر خواهی میکنم.

طبق قرارداد
باید کیف پول آفلاین روی کارت سوخت توسط بانک ملت راه اندازی میشد و برنامه‌ای در پوز اینجنیکو توسط بانک ملت نصب میشدکه مدیریت خرید و برداشت از کیف پول بانک را انجام میداد. داده‌ها و تراکنش‌ّها باید در شبکه شرکت پخش انجام می‌گردید و کلیه تراکنش‌ّها از مرکز داده شرکت پخش به مرکز داده بانک ملت در خیابان طالقانی تحویل میشد.
بعد از چندین ماه کشمکش با شرکت پخش و مدیریت‌های مالی و فنی و ...، شرکت پخش اظهار کرد که طبق قرارداد عمل نمی‌کند و برای کسب اطلاعات صحیح حاضر به سرمایه گداری نیست. با طراحی شبکه خودشان، چند درصد خطا و احتمال گم شدن داده‌ها را داشتند. گفتند که در توزیع سوخت همیشه این مشکل وجود دارد و آنها درصدی را نادیده میگیرند و تحمل میکنند! کاری که بانکی‌ها در دفاتر خودشان حتی برای یک ریال هم انجام نمی‌دهند. البته من به موارد غیر دفتری و ستادهای انتخاباتی کاری ندارم.
بحث بالا گرفت و مدیران بانک ملت هم وارد کارزار شدند. عاقبت کار به محاسبه میزان سرمایه گذاری بانک ملت رسید. برای انجام راه حل اول که نوشتن شماره کارت بانکی در کارت سوخت و آفلاین بود، بانک باید در هر جایگاه یک رایانه، نرم افزار حسابداری، روتر، اتصال خصوصی شبکه، سیم کشی شبکه و نگهداری کامل این تجهیزات را انجام دهد. و برای راه حل سوم باید پوزهای روی سکو را هم تامین نماید. بدیهی است که تامین هزینه آن توسط بانک سرسام آور بود و شاید صرفه ظاهری بانک را تامین نکند.

هشت سال با علی دیواندری، به روایت مرتضی مقدسیان، قسمت چهارم
تصمیم گیری بر عهده آقای لگزایی بود و طبیعی بود که دیواندری هم در جریان امور قرار گیرد. من از موافقان بودم و استدلالم این بود که ارزش تبلیغاتی هم دارد و فرصت‌های آتی و استقبال مردم در آینده حتما به این سو خواهد رفت و همیشه آنکه اول آمده، بیشترین سهم را از سود خواهد داشت. آقای لگزایی تقریبا موافق بود ولی چون باید محافظه کاری میکرد، تصمیم را بر عهده دیواندری گذاشتند. بعد از مدتی لگزایی گفت که دکتر موافقت کرده و حتی هزینه آنرا در سرفصل بازاریابی و خدمات ارزی شرکت نفت و مشتری مداری قرار میدهد و معتقد است که ارزش سرمایه گذاری را دارد و حتی اگر همیشه ضرر هم بدهد، خوب است که انجام شود و یک کار استراتژیک کشوری است. محل هزینه آنرا هم درآمدهای بانک از شرکت نفت قرار داده بودند.
برای اینکه در شرایط سخت آن روزگار قرار گیرید فقط کافی است که بگویم حتی کارت مغناطیسی هم مورد استقبال اقلیت مردم بود و میانگین تعداد تراکنش به روزی چند عدد در هر دستگاه میرسید. در این حال، تمام کارشناسان و بانک‌داران و حتی متخصصان شرکت نفت ما را مسخره میکردند و میگفتند که آب در هاون میکوبیم. اگر سهمیه بندی انجام شود، پرداخت بانکی انجام نمی‌شود.
بعد از مدتی زیاد راه حل اول انجام شد و بعد از ارایه به دوستان و بانک و شرکت پخش، شروع به راه اندازی کردیم. با بانک‌ها هماهنگ کردیم و آنها را دعوت کردیم و تمام مطلب را برایشان باز کردیم. بانک‌هایی که از قافله عقب مانده بودند احساس خطر کردند و شروع به مخالفت نمودند و سهم خواهی کردند. استدلال عمده آنها مخالفت با ذخیره شماره کارتشان در کارت سوخت بود و میگفتند که کارت مغناطیسی متعلق به مشتری نیست و امانت بانک است و مشتری اجازه ندارد شماره را در مکانی دیگر ذخیره کند. حکمیت به بانک مرکزی رسید و متاسفانه از زیر بار حکمیت شانه خالی کردند و گفتند که هر بانکی مختار است اجازه دهد که شماره کارتش در کارت سوخت ذخیره شود. در حالی که در دنیا اپل‌پی، سامسونگ‌پی و انواع هماهنگی‌ّها با کارت مغناطیسی و هوشمند بانکی صورت می‌گیرد. در ماجرای اپل‌پی، اوباما وارد شد و موسسات ویزا و مستر کارت و ... را مجبور به پذیرش تکنولوژی کرد. اما اینجا ایران است و این جوریه که هست!
بانک ملت هزینه زیادی برای فرهنگ سازی، راه اندازی و جا اندازی این روش کرد و تشویق کنندگان زیادی در جایگاه مستقر کرد و در ازای هر لیتر ۲ ریال تشویق برای جایگاه قرار داد و بسیاری کارهای دیگر انجام داد. اما هم روش کار به اشکال برخورد کرد، هم مردم استقبال نکردند.

راه حل دوم
که کیف پول آفلاین بود، بعد از مدتی توسط شرکت پخش تقاضا شد. بانک در ابتدا حاضر به پذیرش نشد و همکاری نکردن شرکت پخش را یادآور شد. اما کار به حکمیت مدیر عامل بانک کشید و این بار نیز موافقت خود را برای انجام راه حل دوم اعلام کرد. طبیعی بود که هم هزینه داشت و هم نیروهایی که میتوانستند برای بانک کارهای دیگری انجام دهند را درگیر میکرد.
راه حل دوم نیز در کمال نا باوری شرکت پخش و بانک، انجام شد و شرکت پخش هم راضی از انجام شدن آن بود. خرج کردن کیف پول در مغازه‌ّها را نیز بعد از مدتی به کارت سوخت اضافه کردیم و مشتری قادر بود که در دستگاه پوز از آن استفاده کند و به صورت آفلاین مورد استفاده قرار دهد.

یادم هست
که بعد از چند ماه فعالیت یک روز صبح، مدیر پروژه بهسازان که محمد میرزا نام داشت زنگ زد و اطلاع داد که مدل آزمایشگاهی راه حل دوم بطور کامل قابل آزمایش و کار است. گفتم که فوری یک نمونه در زیر زمین مرکز داده بانک ملت در ساختمان مرکزی بانک راه اندازی کند و مرا خبر کند. تا ظهر این کار انجام شد و ظهر برای بازدید رفتم. مراحل کار را یک به یک انجام دادیم و سوخت گیری کردیم.
به لگزایی زنگ زدم و گفتم که سری به ما بزند تا کاری را برایش ارایه دهیم. خیلی کار داشت و میخواست نیاید. اما گفتم که ارزش دیدن دارد. حرفم را قبول کرد و آمد. چون کاری تقریبا غیر ممکن انجام شده بود، مشعوف شد. رفت و به دکتر دیواندری خبر داد. زنگ زد که با دکتر برای بازدید می‌آییم. دکتر هم آمد و ارایه را انجام دادیم. تشکر کردند و رفتند. لگزایی زنگ و گفت که دکتر گفته به مقدسیان بگو خستگیم رفع شد.
این راه حل نیز مدتی انجام شد ولی مورد استقبال قرار نگرفت. و شارژ کردن آن توسط مشتری کمی مشکل داشت و باید یا به شعبه مراجعه میکرد یا در جایگاه سوخت این کار را انجام میداد.
اما در مجموع علت عمده استقبال نکردن مردم، فرهنگ رایج پول نقد بود و اینکه زمانی لازم است تا عادت و اعتماد کنند.

چند سال گذشت
و هنوز بانک ملت ضرر میداد اما ارزش تبلیغاتی و مطرح شدن نام بانک در جامعه، حتی بیش از تبلیغات بانک موثر بود. بانک ملت توانسته بود نام و لوگوی خود را روی ۱۷ میلیون کارت سوخت حک کند و مردم هر هفته یکی دو بار آنرا ببینند. فقط همین مورد ارزش کل هزینه‌ّهای سالانه بانک را داشت.
نا گفته نماند که از ابتدای تاسیس و شکل گیری پروژه سوخت تا زمان ترک بهسازان، مدیر پروژه و موتور محرک آن بودم.
بعد از مدتی مطالعه و بازخوردِ روش‌ّهای قبلی، طرح تولید یک پوز مستقل که شبیه آنرا در کشورهای دیگر دیده بودم مطرح کردم. اکثر دوستان و همکاران و حتی شرکت سازنده‌ی راه حل‌های قبلی هم مخالف بودند و من مجبور شدم آنرا به عنوان یک پروژه‌ی تحقیقاتی مطرح کنم و هزینه آنرا بطور مجز بدهم.
اما بعد از اولین ساخت و برنامه نویسی‌هایی که انجام شد، شرکت پیمانکار انجام دهنده به موفقیت آن واقف شد و ادامه کار را به شراکت در درآمد طرح منوط نمود و تقریبا گرو کشی کرد. تا آن زمان درآمد طرح بسیار اندک بود و هر شریکی که وارد میشد، به عبارتی باید شریک در ضرر میگردید. در مجموع، در ازای خدماتی که شرکت همکار باید انجام میداد، بطور منصفانه، درصدی را به خودش دادیم و کار انجام شد.
این طرح کم کم شروع به کار کرد و هر روز موفق‌تر از روز قبل گردید. بعد از حدود ۳ سه سال، تعداد تراکنش‌ّهای آن کاملا محسوس بود و تقریبا تمام جایگاه‌ّها تقاضای نصب آنرا داشتند. بهسازان بهترین کار را انجام داده بود و عملیات نصب را به شرکت مهندسی سیستم یاس ارغوانی و مدیریت پوزها و تراکنش‌ها را به شرکت به‌پرداخت محول نمود و خودش مدیر کل پروژه بود.
گریه شام و سحر، شکر که ضایع نگشت؛ قطره‌ی باران ما، گوهر یکدانه شد.

امدادهای غیبی
تاثیر عظیمی بر موفقیت کل طرح، بانک ملت، شرکت بهسازان، شرکت پالایش و پخش، پیشبرد امور در دولت، خنثی کردن فعالیت مخالفان، سنگ اندازی مداخله جویان و بسیاری امور دیگر داشت. مدیران بانک و بهسازان نپندارند که به تنهایی توانستند مشکلات را حل کنند و بدون امدادهای غیبی موفق شدند. موارد زیادی از این امور را ناگفته می‌گذارم و می‌گذرم.

رقبا و مخالفان
از ابتدای شکل گیری در دوران خاتمی و انجام شدن کار در دوران احمدی نژاد و ثمر دهی بعد از آن، هر چه در توان داشتند انجام دادند. بزرگترین آنها جهرمی مدیر عامل بانک صادرات بود که تا حد دعوا با او در جلساتی که شرکت پخش با زور ما را دعوت میکرد پیش می‌رفتیم. اما به مدد استقامت و کمک‌های دیواندری، کارهای اولیه و کلید گذاری بانک ملت و بی تجربگی رقبا و دور بودن آنها از راه کارهای فنی و موارد دیگر، هیچیک قادر به انجام کاری نشدند. این مقوله برای خود داستان‌های بلندی دارد که این موارد را میگذارم و میگذرم.

میزان سود آوری طرح
و جایگاه آن در نظام پرداخت کشور و سهمی که در فرهنگ سازی پرداخت بانکی ایفا کرد به حدی است که تاریخ بانک مرکزی و شبکه بانکی همیشه مدیون زحمات بانک ملت و مدیران وقت آن علی‌الخصوص علی دیواندری است که در تمام راه حل‌ها و شرایط ذکر شده دور اندیشی خود را نشان داد و حمایت خود را حتی در شرایطی که هزینه‌ها هر روز گران‌تر میشد و دلار جهش میکرد، از پروژه قطع نکرد. در آن شرایط دشوار، تمام مدیران بانکی عقب نشینی می کردند و طرح را متوقف می نمودند.

نکته مهم
این بود که دیواندری طرح پرداخت بانکی بهای سوخت را یک طرح استراتژیک و بلند مدت می‌دانست و باور داشت که باید برای به ثمر نشستن آن صبر و هزینه کند. خدایش خیر دهد که خیر کثیر برای ملت ایران به ارمغان آورد. باشد که این حقیر به دستور الهی عمل نموده و اندکی از حق شناسی خود را ادا کرده باشم. ای کاش آنهایی که هشت سال در اوج موفقیت بودند نیز چنین کنند.

این مقاله بیش از سه هزار کلمه شد. امیدوار بودم بیش از هزار نشود. اما نشد. هنوز نگفته‌های بسیاری در دل دارم. هم خلاصه نمودم، هم سانسور کردم.

انشاالله درختان پاک و انسان‌های مثبت‌ این مملکت، خستگی ناپذیر، موفق و سرافراز باشند.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
امير رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۶
0
2
اين پروژه بصورت خاص با پيگيريهاي. جناب اقاي مقدسيان و تشكيل تيم جانع انجام شد كه در مقاله فوق به بخشي از ان اشاره شده است اما اقاي مقدسيان بنابه عادتشان از ذكر مشكلات و رفع انها كه در مواقعي به سختي و زمانبر بودند مي گذرند كه از شكست نفسي ايشان نشات گرفته است
يكي از مواردي كه از روش اول پرداخت انلاين موافقت نمي كردند شايد حسادت بعضي از بانك هاي بزرگ بود و انموقع به اين تكنولوژي نرسيده بودند و تنها بانك ملت بخاطر كربنكينگ كاملا متمركزي كه داشت و سورس برنامه هاي كربنكينگ در اختيار خودش بود اين قابليت ها و انجام پروژه هاي ملي و بزرگ براحتي برايش هميشه امكن پذير بوده و هست
چون اينجانب نيز در انزمان در بهسازان بودم شاهد اين موارد بود و متاسفانه عدم پشتيباني كافي بانك مركزي در ان مقطع هميشه مشخص بود و كارها را طولاني مي كرد و كارشناسان را مجبور به پيدا كردن راه حل هاي ديگري مي نمد
علت موفقيت اميز بودن اين پروژه ملي در يك جمله اگر گفته شود
الويت انجام پروژه از نظر مدير عامل بهسازان ملت بالا در نظر گرفته شد و خود اقاي مقدسيان مدير پروژه بودن در واقعيت و هماهتگي ايشان با اقاي لگزايي و پشتيباني مادي و معنوي اقاي ديواندري و سرمايه گذاري ايشان با توجه به ريسك هاي بالا و همچنين اقاي نعمت زاده در ان زمان
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۰۱
0
2
آقای مهندس داستان سوخت قابلیت این را دارد که یک کتاب کامل شود تجربه مدیریتی آن برای جوانان ایران با ارزش است
ناشناس
|
Germany
|
۱۹:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
0
2
با كمال تاسف امروز ايشان به زندان معرفي شدند ايكاش كمي همدلي وهمراهي ديگر دوستانشان پررنگتر ميشد شايد اثر داشت
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: