تعداد بازدید: ۳۹۲
دانشیار جامعه‌شناسی اقتصادی دانشگاه تهران می‌گوید: «سوئیسی‌ها صرف نظر از اینکه مالیات بدهند یا ندهند انگیزه‌های پیشرفت دارند و می‌دانند گرفتن پول مفت ممکن است مانع پیشرفت‌شان بشود. به زبان اقتصادی به‌خوبی از نسبت جایگزینی آگاهند یعنی می‌دانند اگر یارانه‌ای نقدی دریافت کنند روی کیفیت کارشان تاثیر می‌گذارد.»
کد خبر: ۵۴۰۹۵
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۶

مردمی که پول مفت را مانع پیشرفت می‌دانند

به گزارش سرمدنیوز، علی‌اصغر سعیدی درباره رفتار مردم سوئیس در مواجهه با طرح پرداخت مستمری ماهانه به همه شهروندان سوئیس و مخالفت با آن در جریان یک رفراندوم می‌گوید: «ممکن است در تصمیم مردم سوئیس به دریافت نکردن ۲۵۰۰ فرانک یارانه، عوامل اقتصادی مختلفی دخیل باشد. ابتدایی‌ترین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که سوئیسی‌ها وضع بسیار خوبی دارند، به این پول نیاز ندارند و خواسته‌اند زیر دین دولت نباشند. در حالی که این مساله‌ ناشی از‌ بی‌نیازی مردم سوئیس نبود چون درآمد سرانه هم شاخص مناسبی نیست و کسانی که درآمد بالایی دارند حتی ممکن است منفعت‌طلب‌تر هم باشند. باید توجه کرد که سوئیس کشوری است که از لحاظ منابع طبیعی فقیر است، ولی درآمد سرانه بالایی دارد. اما توزیع درآمد به‌طور مساوی نیست؛ یعنی در این کشور افرادی هم هستند که کم‌درآمد و فقیرند. به همین دلیل نظام رفاهی در آنجا، نتوانسته این نابرابری‌ها را جبران کند و کسانی هم که طومار برای همه‌پرسی راه انداختند و به درستی هم می‌گفتند‌، نظام رفاهی سوئیس به سبب سیاست‌های اقتصادی‌اش نتوانسته نابرابری را کاهش دهد و خواستار مداخله آشکار دولت بودند. پس رای منفی به رفراندوم دریافت یارانه، دلیل بر رفاه بالایشان نبوده است و حقیقت هم این بود که کم‌درآمدها در آنجا زیاد هستند.»

این جامعه‌شناس به تحلیل تفاوت‌های رفتار سوئیسی‌ها در مواجهه با پیشنهاد دریافت مستمری ماهانه با رفتار مردم ایران در قبال یارانه نقدی پرداخته است. در ادامه می‌توانید بخش‌هایی از این گفت‌وگو را که در شماره ۱۸۱ این مجله منتشر شده است، بخوانید:

*نتایج همه‌پرسی که عجیب به نظر می‌رسد نیز مسبوق به سابقه است. در نامه مرحوم علی خسروشاهی بنیانگذار گروه صنعتی مینو به مهندس بازرگان در سال ۵۸ می‌خواندم که نوشته بود در اواخر دهه ۱۹۷۰، با توجه به عدم تساوی در تقسیم درآمدها، جنبش سوسیالیست‌ها در سوئیس پیشنهاد کرده بود برای دریافت مالیات بر ثروت، رفراندوم برگزار شود. در رفراندوم اخذ مالیات بر ثروت، با کمال تعجب اکثریت مخالفت کردند. مطالعاتی که بعداً انجام شد، نشان داد عده زیادی از کم‌درآمدها هم علیه مالیات بر ثروت رای دادند. در مطالعات بعدی، وقتی دلیلش را از کم‌درآمدها پرسیدند می‌گفتند امیدواریم ما هم روزی با کار و کوشش ثروتمند شویم و در این صورت ممکن است مالیات بر ثروت گریبان ما را هم بگیرد.

*سوئیسی‌ها صرف نظر از اینکه مالیات بدهند یا ندهند انگیزه‌های پیشرفت دارند و می‌دانند گرفتن پول مفت ممکن است مانع پیشرفت‌شان شود. به زبان اقتصادی به‌خوبی از نسبت جایگزینی آگاهند یعنی می‌دانند اگر یارانه‌ای نقدی دریافت کنند روی میزان کارشان تاثیر می‌گذارد.

*در نظام رفاهی سوئیس مردم اگر با روند کالایی شدن، خدمات اجتماعی دریافت می‌کنند، یعنی نیروی کار خودشان را می‌فروشند تا رفاه داشته باشند این را با اشتیاق انجام می‌دهند اما روند کالایی شدن خدمات اجتماعی در جاهای دیگر از جمله ایران با نظر مردم نیست و مردم خصوصی شدن کالای عمومی مانند بهداشت و آموزش را به اجبار سیاست‌های دولت قبول می‌کنند.

*مردم سوئیس هم اگر یارانه بگیرند چنان روی رفتارهای اقتصادی‌شان تاثیر می‌گذارد که تغییر آن به آسانی ممکن نخواهد شد.

*من اعتقادی ندارم مردم سوئیس از مردم ایران باهوش‌ترند، شاید گرفتن یارانه در شرایط فعلی در ایران خودش یک نوع باهوشی تلقی شود. به علاوه، اگر روندی را که به رای منفی مردم سوئیس منجر شد با دریافت یارانه یا توزیع رانت‌های نفتی در ایران مقایسه کنیم خواهیم دید که این تغییر رفتار قابل پیش‌بینی بوده و در ایران هم در دهه ۵۰ اقتصاددانان هشدار داده بودند. مثلاً اقتصاددانی مانند خانم کروجر که نخستین مقاله در مورد رانت را نوشته، اشاره می‌کند که این از زیرکی کارآفرینان است که دنبال رانت بروند.

*اگر کنش‌های افراد را عقلانی بدانیم باید گفت مردم منابعی در اختیار گرفته‌اند و حاضر نیستند تا در عوضش چیزی نگرفته‌اند کنترلش را به دست دولت بدهند و به قول معروف انصراف دهند. دولت هم حاضر نیست خدمت دیگری به جایش بدهد، از این‌رو معامله‌ای صورت نمی‌گیرد.

*مردم درک متفاوتی از نابرابری دارند. اگر خوب به نظام‌های رفاهی نگاه کنید می‌بینید ممکن است در یک کشور سیاست‌های آموزشی یا بهداشتی مبتنی بر اصول برابری باشد، اما در کشور دیگری بر اساس حق انتخاب یا آزادی. در ایران به نظر من با کمی مسامحه می‌توان گفت درک مردم از برابری و نابرابری مبتنی بر نظامی است که برابری و مساوات‌گرایی حاکم باشد. پیامد اولیه این درک در سیاستگذاری این می‌شود که اگر به همه بدهید مردم راضی‌ترند تا تنها به یک دسته بدهید. در سوئیس اصلاً این گونه نیست، مردم فکر می‌کنند این چنین برابری منصفانه نیست، چون ممکن است قابلیت‌های فردی در به دست آوردن سهم بیشتری از کیک درآمدی متفاوت باشد. اینگونه جوامع زیادند مثلاً در آمریکا عده زیادی از مردم مخالف بیمه درمانی اوباما هستند چون فکر می‌کنند اگر بیشتر کار کنند و کارآفرین باشند بیشتر به دست می‌آورند. در سوئیس درک مردم مبتنی بر قشربندی باز است، مبتنی بر اینکه افراد می‌توانند جایگاهشان را بر اساس کار و کوشش خودشان تغییر دهند، درک افراد مبتنی بر تمایز است. بسیاری از کشورهای همسایه سوئیس در اروپای مرکزی و به‌ویژه اروپای شمالی طور دیگری فکر می‌کنند و نظام رفاهی‌شان هم مبتنی بر اصل برابری همه در همه چیز است.

*اگر آموزش را بخشی از ساختار فرهنگی جامعه بدانیم به نظر من در جامعه‌ای مانند سوئیس بسیاری از عوامل فرهنگی که موجب «نه» به چنین سواری مجانی یا دریافت یارانه نقدی بدون تلاش و کار می‌شود از آموزه‌های اخلاقی در جامعه بیرون می‌آید که در نظام آموزش جامعه درونی می‌شود و خانواده‌ها نیز اینها را در روند اجتماعی شدن به بچه‌ها می‌آموزانند.

*توزیع یارانه نقدی حتی اگر به بهترین شکل پرداخت شود باز هم به قول یکی از نظریه‌پردازان رفاهی، ممکن است لزوماً به جامعه برابری منجر نشود چون برابری مساوی با دادن یارانه نقدی به‌طور مساوی به افراد نیست. تاونی، یکی از محققان بنام سیاست اجتماعی، معتقد بود جامعه برابر جامعه‌ای است که مردم در آن احساس کنند به یک اجتماع مشترک تعلق دارند؛ اجتماعی که مردم در آن احساس کنند به‌طور آزادانه در اتخاذ تصمیمات سیاسی درباره آینده‌شان مشارکت دارند و هر کسی ارزشی برابر دارد.

*اگر نابرابری‌های وسیعی در جامعه سوئیس وجود داشت مطمئناً به نحوی دیگر مثلاً دادن یارانه شکاف‌ها را پر می‌کردند اما در این جامعه شکاف‌های طبقاتی آنقدر نیست که این یارانه‌های نقدی را به همه بدهند. در ساختار فرهنگی سوئیسی‌ها نوعی احساس مسوولیت اجتماعی بیشتر جریان دارد و مسوولیت همه چیز بر عهده دولت نیست.

*نظام سیاسی سوئیس پاسخگوتر از بقیه کشورهاست و می‌خواهد حتماً نظر مردم را اجرا کند. اگر مردم رای مثبت می‌دادند و در اجرا به مشکل می‌خوردند، مسوولیتش با خود مردم بود، چرا که مردم هم از تصمیم خوب منتفع می‌شوند و هم از مضراتش ضرر می‌کنند؛ البته در اینجاها گروه‌های مرجع نقش مهمی در آگاهی دارند. مردم به مدیران‌شان گوش می‌کنند، در محافل مذهبی، دانشگاهی و در سطح روشنفکری

*در ایران روشنفکران که گروه‌های مرجع جامعه هستند حساسیتی به یارانه و به‌طور کلی سیاست‌های اجتماعی ندارند. اگر با یارانه‌های نقدی ایران مقایسه کنید، این تصمیم بدون اینکه مضرات و منافعش با مردم در سطح روشنفکرها، مقامات دانشگاهی، رادیو و تلویزیون بحث شود، خود دولت قبل به اجرا رساند.

*جامعه سوئیس از جامعه ما برتر نیست. اگر همین الان هم بگویند برای قطع یا دریافت یارانه رفراندوم برگزار شود و محققان بتوانند در رسانه‌ها آزادانه با مردم بحث کنند، قطعاً نتیجه بهتری حاصل خواهد شد. ما نباید مردم را تنها موقعی خبر کنیم که به آنها بگوییم مدارکتان را بیاورید و ثبت نام کنید. بلکه باید مشکلات را در حوزه عمومی با مردم مطرح کرد و راه را از خود آنها خواست.

*در جامعه ما کسی که میلیون‌ها تومان هم حقوق دارد، یارانه درخواست می‌کند و می‌گوید این حق ماست. اگر من به عنوان استاد دانشگاه بگویم یارانه نگرفته‌ام، می‌گویند این آنقدر ثروت دارد که یارانه نگرفته است، به جای اینکه در نظرشان تحسین‌برانگیز باشد. اینها ویژگی‌های جامعه ایرانی است که اگر تجربیات سایر کشورها را ببینیم، می‌توانیم به وضع خودمان هم آگاه شویم. باید این حرف‌ها در حوزه عمومی مطرح شود.

برچسب ها: سوئیس ، یارانه ، پول
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: